ادامه دادن، حفظ کردن، نگه داشتن، برقرار داشتن، ادامه داشتن
Keep your hands up!
دستانت را بالا نگه دار!
Keep up the good work!
آن کار نیک را ادامه بده!
keep prices up
قیمتها را بالا نگهداشتن
پابهپای کسی/چیزی رفتن، آپدیت بودن، بهروز نگهداشتن، آگاهی داشتن، دنبال کردن، بهروز بودن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
It's important for students to keep up with their studies.
برای دانش آموزان مهم است که با مطالعاتشان بهروز باشند.
I can't keep up with you.
من نمیتوانم پابهپای تو بروم.
ارتباط داشتن، حفظ کردن رابطه
Let's make a pact to always keep up, no matter what happens.
بیایید با هم پیمان ببندیم که هر اتفاقی هم بیفتد همیشه ارتباط خواهیم داشت.
She couldn't keep up with her old friends after moving to a different city.
او پساز نقلمکان به شهری دیگر نتوانست با دوستان قدیمیاش ارتباط داشته باشد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «keep up» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/keep-up